لک لک شاد و سفید می گذرد با شتاب
می نگرد لحظه ای عکس خودش را در آب
***
جنگلی از روی خاک سرزده تا آفتاب جنگل وارونه نیز سبز شده در زیر آب
***
در دل کوه و کمر پیچ و خم د ره ها
طعم علف های سبز در دهن بره ها
***
سر زده از سنگ سرد آتش آلا له ها
بر سر هر صخره ای بازی بز غاله ها
***
خسته نفس می زند اسب نجیب کهر
یال پریشان او دست نسیم سحر
***
بوی خوش کاه گل می وزد از پشت بام
کوچه پر از عابر است بر لب آن ها سلام
***
منظره ی رو به رو منظره ی آشناست
منظره ی دهکده دهکده ی خوب ماست
***
دهکده ی ما ولی در دل یک قاب بود
باز به خود آمدم این همه د ر خواب بود
زنده یاد قیصر امین پور