loading...
داستان کوتاه-شعر و...

محمد هدایتی بازدید : 119 یکشنبه 06 فروردین 1391 نظرات (0)

داستانک " خروس "

می گویند مردی ، خروسی خرید و به خانه برد. وقتی وارد شد ، همسر جوانش ، سر و رویش را پوشاند و نهیب زد: ای مرد! غیرتت چه شده است؟ روزها که تو نیستی ، آیا من باید با این خروس که جنس مخالف است ، تنها بمانم؟ خروس را بیرون ببر و از هر که خریده ای به او بازگردان!

مرد ، خوشحال از این که ...

زن چنان پاکدامنی دارد که حتی از خروس هم دوری می کند ، به بازار برگشت و خروس را به فروشنده اش که پیر مرد دنیا دیده ای بود پس داد.

پیرمرد که ماوقع را شنید ، گفت: اشکالی ندارد؛ من خروسم را پس می گیرم ولی برو درباره زنت بیشتر تحقیق کن! کسی که درباره یک خروس چنین می کند ، لابد ریگی به کفش دارد و می خواهد رد گم کند.

 

http://dastanak.com  و      www.b-pencil.mihanblog.com
برچسب ها داستانک ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
به نام خدا - من محمد هدایتی مدیر این وبلاگ هستم .این وبلاگ یک وبلاگ فرهنگی-ادبی است و در آن به طور مرتب داستان های کوتاه و زیبا-اشعار مختلف و.. دیگر مطالب جالب و زیبا قرار می گیرد . باتشکر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 30
  • بازدید سال : 765
  • بازدید کلی : 17,782
  • کدهای اختصاصی


    ساعت فلش

    http://www.shereno.com/3340/